سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

 

چشم صنوبران سحر خیز

بر شعله بلند افق خیره مانده بود .

دریا، بر گوهر نیامده ! آغوش می گشود .

سر می کشید کوه،

آیا در آن کرانه چه می دید ؟

پر می کشید باد،

آیا چه می شنید، که سرشار از امید،

با کوله بار شادی،

از دره می گذشت ،

در دشت می دوید !

***

هنگامه ای شگفت ،

یکباره آسمان و زمین را فرا گرفت !

نبض زمان  و قلب جهان، تند می تپید

دنیا،

در انتظارمعجزه ... :

خورشید می دمید !

 

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

دوست داشتم یه چیزی به دوستام بگم من فارغ التحصیل دانشگاه پلی تکنیک تهران هستم خیلی علاقه دارم دوستامو پیدا کنم به یاد گذشته


ارسال شده در توسط ایمان همایی

مناجات با خدا

کاش یادت نرود    روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ   بین بی باوری آدمها        یک نفر میخواهد   با تو تنها باشد    نکند کنج هیاهو بروم از یادت؟


ارسال شده در توسط ایمان همایی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی


ارسال شده در توسط ایمان همایی

این وبلاگ در زمینه مطالب ادبی،شعر،عرفان میباشد از تمام عزیزان جهت بهتر شدن وبلاگ کمک می طلبم


ارسال شده در توسط ایمان همایی