سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

 

گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی                         بسیار امیدهاست در نومیدی

 

ای دل مبر امید که در روضه ی جان                    خرما دهی ، ار نیز درخت بیدی

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

قفسم را مشکن
تو مکن آزادم
گر رهایم سازی ، به خدا خواهم مرد
من به زنجیر تو عادت کردم
بارها در پی این فکر که در قلب توام
با تو احساس سعادت کردم
تو محبت کن و بگذار تا عمری هست
من بمانم چو اسیری به حریم قفست !! 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

سالروز تولد استاد مشکاتیان 24 اردیبهشت

درویش را نباشد برگ سرای سلطان      ماییم و کهنه دلقی کاتش درآن توان زد


ارسال شده در توسط ایمان همایی

ندارد درد ما درمان دریغا ----- بماندم بی سرو سامان دریغا 

در این حیرت فلک ها نیز دیری است----- که میگردند سرگردان دریغا 

رهی بس دور میبینم در این ره----- نه سر پیدا و نه پایان دریغا 

چو نه جانان بخواهد ماند و نه جان----- ز جان دردا و از جانان دریغا 

پس از وصلی که همچون یاد بگذشت ----- در آمد این غم هجران دریغا  


ارسال شده در توسط ایمان همایی

چو عاشق می شدم گفتم ربودم گوهر مقصود/ ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد

با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت

کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل

شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت

نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود

تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت

دیده‌ام می‌جست و گفتندم نبینی روی دوست

خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت

ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین می‌نمود

کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت

سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق

اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

همیشه تو زندگیم دغدغه نوشتن داشتم،چیزایی که دوروورم میدیدم و مسائلی رو که میشنیدم رو تجزیه و تحلیل میکردم و تو یه سر رسید مینوشتم دوران دبیرستان دقیقاً یادمه ،هنوز دست نوشته هام رو دارم شاید قلمم خیلی قوی نباشه ولی واقعاً این کلمات تو قلبم پردازش میشه و به رشته تحریر در میاد مسائل زیادی تو زندگی همه ما هست که میشه ازش یه کتاب نوشت کاش یه نمایشنامه نویس ساده بودم شهر من بزرگان زیادی رو تو ادبیات تحویل اجتماع داده استاد هوشنگ ابتهاج،استاد اکبر رادی،استاد شیون فومنی...کاش تو محضر این اساتید میتونستم کسب فیض کنم و حرفای دلم رو زیباتر بزنم بهر حال ...

در اندرون من خسته دل ندانم چیست        که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

نمایشگاهی از تعدادی سنتور و  ساز ابداعی محمدرضا شجریان، استاد آواز و موسیقی ایرانی، از نوزده تا بیست و دوم اردیبهشت در خانه هنرمندان ایران برگزار می شود.

    در این نمایشگاه سازهای جدیدی که در کنسرت های اخیر استاد شجریان در ایران و چند کشور جهان استفاده شده به نمایش درخواهد آمد، همچنین از دو ساز جدید او هم به نام های باربد و ارغنون رونمایی خواهد شد.

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم 
بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم 
بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند 
من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم 
خار حسرت زندم زخمه به تار دل ریش
چون هوای گل و مرغان هم آواز کنم 
بلبلم ، لیک چو گل عهد ببندد با زاغ 
من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنم 
سرم ای ماه به دامان نوازش بکذار 
تا در آغوش تو سوز غزلی ساز کنم 
به نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی 
شکوه های شب هجران تو آغاز کنم 
با دم عیسوی ام گر بنوازی چون نای 
از دل مرده بر آرم دم و اعجاز کنم 
بوسه می خواستم از آنمه و خوش می خندید 
که نیازت بدهم آخر اگر ناز کنم 
سایه خون شد دلم از بس که نشستم خاموش 
خیز تا قصه ی آن سرو سرافراز کنم

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی

پاگیر شده‌ام
پاگیر مذهبی تازه
که حرمت آفتاب را لکه‌دار! نه
و عصمت عشق را
بی هیچ کدورتی
در رنجش عصر پنج‌شنبه‌ها
می‌بخشد به اولین سلام


ارسال شده در توسط ایمان همایی
<      1   2   3   4      >