سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

دیروز رفته بودم چشم پزشکی، مطب خیلی شلوغ بود ماهم مجبور بودیم بشینیم تا خانم دکتر تشریف بیاره بهر حال الان دیگه دکترا دیگران رو آدم حساب نمیکنن لعنت به من و امثال من که میتونستیم این زیست شناسی رو تابستونا بخونیم و امتحان بدیم و پزشکی قبول شیم مثل همه دوستامون که این کار رو کردن و الان ده برابر ما مثلاً مهندسا در آمد دارن بگذریم...یه خانم با بچش اومده بود مطب چون چشم بچه عفونت کرده بود اینقدر ما منتظر تشریف فرمایی خانم دکتر شدیم که دیگه قاطی کرده بودم ،حوصله ام سر رفته بود و به خودم ناسزا میگفتم وقتی هم که منشی گفت فلانی،، دکتر اومد تو برو داخل من اصلاً فکر نکردم که نوبتم رو به اون خانم بدم که بچش بی تابی میکرد...الان ناراحتم ولی تو اون موقعیت فقط عصبی بودم میخوام بگم موقعیت هاست که آدما رو به عکس العمل وادار میکنه این موارد خیلی تکرار میشه و کم کم عادی شده و دیگه ضد ارزش نیست


ارسال شده در توسط ایمان همایی

ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟! 
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...


ارسال شده در توسط ایمان همایی

خنده کوتاهترین فاصله بین دو نفر است . ویکتور هوگو


ارسال شده در توسط ایمان همایی

 

از در درآمدی و من از خود به درشدم

گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب

مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار

چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم

از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت

کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان

مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودش به صید من

من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد

اکسیر عشق بر مسم آمیخت زر شدم

 

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی
<      1   2   3   4